آیه 38 سوره قصص

از دانشنامه‌ی اسلامی

وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَىٰ إِلَٰهِ مُوسَىٰ وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ

[28–38] (مشاهده آیه در سوره)


<<37 آیه 38 سوره قصص 39>>
سوره :سوره قصص (28)
جزء :20
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و فرعون (با بزرگان قوم خود چنین) گفت: ای مهتران، من هیچ کس را غیر خودم خدای شما نمی‌دانم، (و با وزیرش گفت:) ای هامان خشتی در آتش پخته و از آن برای من قصری بلند پایه بنا کن تا من بر خدای موسی مطلع شوم هر چند او را (در دعوی رسالت) از دروغگویان می‌پندارم.

و فرعون گفت: ای اشراف و سران [مملکت]! من برای شما هیچ معبودی جز خود نمی شناسم، پس ای هامان! برایم بر گِل آتش بیفروز [تا آجر محکم و قوی به دست آید]، پس برایم برجی بلند بساز شاید بر معبود موسی آگاهی و اطلاع یابم، و البته من او را از دروغگویان می پندارم.

و فرعون گفت: «اى بزرگان قوم، من جز خويشتن براى شما خدايى نمى‌شناسم. پس اى هامان؛ برايم بر گل آتش بيفروز و برجى [بلند] براى من بساز، شايد به [حال‌] خداى موسى اطّلاع يابم، و من جداً او را از دروغگويان مى‌پندارم.»

فرعون گفت: اى مهتران، من براى شما خدايى جز خود نمى‌شناسم. اى هامان، براى من آجر بپز و طارمى بلند بساز، مگر خداى موسى را ببينم، كه دروغگويش پندارم.

فرعون گفت: «ای جمعیت اشراف! من خدایی جز خودم برای شما سراغ ندارم. (امّا برای تحقیق بیشتر،) ای هامان، برایم آتشی بر گل بیفروز (و آجرهای محکم بساز)، و برای من برج بلندی ترتیب ده تا از خدای موسی خبر گیرم؛ هر چند من گمان می‌کنم او از دروغگویان است!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Pharaoh said, ‘O [members of the] elite! I do not know of any god that you may have besides me. Haman, light for me a fire over clay, and build me a tower so that I may take a look at Moses’ god, and indeed I consider him to be a liar!’

And Firon said: O chiefs! I do not know of any god for you besides myself; therefore kindle a fire for me, O Haman, for brick, then prepare for me a lofty building so that I may obtain knowledge of Musa's god, and most surely I think him to be one of the liars.

And Pharaoh said: O chiefs! I know not that ye have a god other than me, so kindle for me (a fire), O Haman, to bake the mud; and set up for me a lofty tower in order that I may survey the god of Moses; and lo! I deem him of the liars.

Pharaoh said: "O Chiefs! no god do I know for you but myself: therefore, O Haman! light me a (kiln to bake bricks) out of clay, and build me a lofty palace, that I may mount up to the god of Moses: but as far as I am concerned, I think (Moses) is a liar!"

معانی کلمات آیه

  • اوقد: وقد، افروخته شدن آتش. ايقاد: افروختن آن. «اوقد» آتش بيافروز.
  • صرح: (بر وزن عقل): كاخ و هر بناى عالى، آن در اصل به معنى آشكار كردن است «صرح الامر صرحا: بينه و اظهره» گويى كاخ را به علت آشكار بودن صرح گفته‌‏اند.
  • اطلع: در جوامع الجامع و ابن اثير در نهايه، اطلاع را بالا رفتن گفته‌اند.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ قالَ فِرْعَوْنُ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يا هامانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحاً لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلى‌ إِلهِ مُوسى‌ وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكاذِبِينَ «38»

جلد 7 - صفحه 57

وفرعون گفت: اى بزرگان قوم! (اگرچه) من جز خودم معبودى براى شما نمى‌شناسم (امّابراى تحقيق بيشتر) اى هامان! براى من آتشى بر گِل بيفروز (و آجر تهيه كن) پس برجى بلند براى من بساز، شايد (به واسطه‌ى بالا رفتن از آن) به خداى موسى دست يابم. و همانا من او را از دروغگويان مى‌پندارم.

نکته ها

كلمه‌ى «صرح» به معناى ساختمان بلند است. اين آيه نشان مى‌دهد كه در مصر قديم، هم كوره‌هاى آجرپزى بوده و هم قدرت بر ساختن برج داشتند.

پیام ها

1- روحيّه‌ى استكبارى، مانع پذيرش حقّ است. فرعون گفت: جز خودم هيچ خدايى براى شما نمى‌شناسم. «ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي»

2- مستكبران، عقايد و افكار خود را به ديگران تحميل مى‌كنند. «ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي»

3- شعار مستكبران اين است: هر چه را من نمى‌شناسم، پس وجود ندارد. ما عَلِمْتُ‌ ...

4- توقّع ديدن خداوند با چشم ظاهرى، تفكّر فرعونى است. «أَطَّلِعُ إِلى‌ إِلهِ مُوسى‌»

5- قدرت‌نمايى، عوام‌فريبى با ژست تحقيق و بررسى، و منحرف كردن افكار عمومى، از شيوه‌هاى مستكبران است. فَأَوْقِدْ لِي يا هامانُ‌ ...

6- مستكبران، خود را محور همه چيز مى‌دانند. (فرعون به هر مناسبتى خود را مطرح مى‌كرد) «ما عَلِمْتُ‌- غَيْرِي‌- فَأَوْقِدْ لِي‌- فَاجْعَلْ لِي‌- لَعَلِّي أَطَّلِعُ‌- إِنِّي لَأَظُنُّهُ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ قالَ فِرْعَوْنُ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يا هامانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحاً لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلى‌ إِلهِ مُوسى‌ وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكاذِبِينَ (38)

وَ قالَ فِرْعَوْنُ‌: و گفت فرعون براى اغفال قوم از معجزه باهره حضرت موسى، يا أَيُّهَا الْمَلَأُ: اى گروه اشراف و بزرگان، ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي‌: ندانسته‌ام مر شما را هيچ خدائى كه او را پرستش نمائيد و تعظيم كنيد غير از من.

تنبيه: فرعون نفى علم خود كرد به خدائى كه غير او باشد، نه نفى وجود او؛ زيرا چيزى كه مقتضى جزم به عدم وجود او باشد نداشت، و لذا امر نمود به بناى‌

جلد 10 - صفحه 140

قصر بلند تا بر آن صعود نمايد و بر حال خداى موسى مطلع شود. پس حاصل معنى آنكه: من علم ندارم به خداى ديگر كه غير از من باشد. و موسى مى‌گويد خداى ديگر هست كه آفريدگار آسمان است.

فَأَوْقِدْ لِي يا هامانُ عَلَى الطِّينِ‌: پس برافروز آتشى براى من اى هامان بر گل تا پخته شود و در بنا آن را استحكامى باشد. چنين نقل نموده‌اند اول كسى كه به خشت پختن امر نمود فرعون بود «1»، و لذا در موضع (اطبخ لى الآجر) وزير خود را امر كرد به روشن كردن بر گل كه متضمن تعليم صنعت است به آن چيزى كه در آنست از تعظيم و تجبّر كه آن ندا كردن او بود او را به اسم به كلمه‌اى يا در وسط كلام. بعد از آن گفت: فَاجْعَلْ لِي صَرْحاً: پس بنا كن براى من قصرى بلند كه آن را نردبانى باشد تا بر سطح آن روم. لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلى‌ إِلهِ مُوسى‌: شايد مطلع شوم بسوى خداى موسى و از او معلوم نمايم كه موسى در دعوى خداى ديگر غير از من صادق است يا كاذب. وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكاذِبِينَ‌: و بدرستى كه من گمان مى‌برم موسى را از دروغگويان.

تبصره: فرعون تصور نموده بود كه حق تعالى جسم و جسمانى و در آسمان مكان دارد و ترقى به او ممكن است، و بدين مقدار دانا نبود كه ذاتى كه خالق و آفريدگار عالميان و صور و اجسام و اعراض و زمان و مكان باشد، ذات اقدس او از جسميت و عوارضات آن مقدس باشد و هيچكس را بر كنه ذات او اطلاعى نبوده و نخواهد بود. يا آنكه فرعون بر طريق تلبيس و ايهام بر عوام گفته باشد به آنكه آن كسى كه موسى مردمان را دعوت به پرستش او مى‌نمايد مانند من باشد در احتياج به مكان. در انوار گفته: محتمل است كه مراد فرعون به قول مذكور، اين باشد كه هامان براى او بناى رصدى كند كه از آن مترصد شود به اوضاع كواكب و ببيند در آن چيزى هست كه دلالت كند بر بعث رسول و تبديل دولتى.

كيفيت بناى قصر: قطب راوندى روايت نموده چون فرعون و قوم او در مقام كيد با موسى برآمدند، اول كيدى كه نمود آن بود كه امر نمود قصر رفيعى بنا

«1» بحار الانوار، ج 13 ص 101، باب 3 بنقل از مجمع البيان ج 7، ص 254- 255.

جلد 10 - صفحه 141

كنند تا به عوام چنين نمايد كه من مى‌خواهم به آسمان بالا روم و با خداى آسمان جنگ كنم. هامان به امر او پنجاه هزار بنّا جمع كرد، به غير از آنها كه آجر مى‌پختند و چوب مى‌تراشيدند و درها و ميخها مى‌ساختند تا آنكه بنائى ساخت كه از ابتداى دنيا تا آن زمان بنائى به آن بلندى ساخته نشده بود و پى آن بنا را بر كوهى گذاشته بود. پس حق تعالى كوه را به زلزله آورد كه آن عمارت را بر سر بنايان و كاركنان و ساير حاضران منهدم گردانيد و همه هلاك شدند؛ و فرعون با اين حال متنبه نشد و غرور و تكبر او و فرعونيان زياده شد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالَ فِرْعَوْنُ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يا هامانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحاً لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلى‌ إِلهِ مُوسى‌ وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكاذِبِينَ (38) وَ اسْتَكْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنا لا يُرْجَعُونَ (39) فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِينَ (40) وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ لا يُنْصَرُونَ (41) وَ أَتْبَعْناهُمْ فِي هذِهِ الدُّنْيا لَعْنَةً وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ (42)

ترجمه‌

و گفت فرعون اى گروه اشراف نميدانم براى شما خدائى غير از خود پس برافروز آتش براى من اى هامان بر گل پس بنا كن براى من قصرى باشد كه من اطلاع يابم بر خداى موسى و همانا من ميپندارم او را از دروغگويان‌

و گردنكشى كردند او و لشگريانش در زمين بنا حق و پنداشتند كه آنها بسوى ما باز گردانيده نميشوند

پس گرفتيم او و لشگريانش را پس انداختيم آنها را در دريا پس بنگر چگونه بود سر انجام ستمكاران‌

و قرار داديم آنها را پيشوايانى كه‌

جلد 4 صفحه 189

ميخوانند بسوى آتش و روز قيامت يارى كرده نميشوند

و از پى در آورديم آنانرا در اين دنيا لعنت و دورى از رحمت و روز قيامت آنها از زشت رويانند.

تفسير

بعد از آنكه فرعون در مقابل معجزه و آيات بيّنات الهى از معارضه با حضرت موسى عاجز شد براى اشتباه كارى بعوام و تشبيه وجود حق بوجود خلق در احتياج بمكان و زمان باعيان قوم خود گفت منكه خدائى غير از خودم كه قابل ستايش و پرستش باشد براى شما پيدا نكردم و رو بهامان وزير خود نمود و گفت تو از امروز مشغول بتهيّه خشت و پختن آجر شو و بزودى قصر بسيار بلندى بساز كه ما بالاى بام آن برويم شايد خداى موسى را به بينيم اگر چه گمان من آنستكه چنين خدائى كه او ميگويد در آسمان وجود ندارد و محتمل است آنملعون اينكلام را بر سبيل استهزاء و سخريّه گفته باشد چون هر كس مختصر شعورى داشته باشد ميداند خداوند برفتن روى بام بلند مشهود نميشود ولى قمّى ره نقل فرموده كه هامان برحسب دستور قصر بلندى ساخت كه از بلندى كسى نميتوانست روى بام آن بايستد چون باد او را پرت ميكرد و خداوند بادهايى را فرستاد كه آنرا خراب كرد لذا فرعون و هامان صندوقى تهيه نمودند و چهار كركس را گرفته و گرسنه نگهداشتند و چهار چوب در چهار كنج صندوق نصب نمودند و بر سر هر چوبى پاره گوشتى گذاردند و پاهاى كركس‌ها را بچوب‌ها بستند و خودشان در صندوق نشستند و كركس‌ها بهواى رسيدن بگوشت پرواز كردند و آنها را بردند تا جائيكه از پائين جز آب مشهود نبود و از بالا آسمان بهمان دورى سابق از آنها بود تا شب شد و از زمين جز تاريكى نميديدند و در آسمان ستاره‌ها بهمان دورى سابق مشهود بود پس بادها صندوق را بجانب زمين معطوف نمود و فرود آمدند و موجب مزيد سركشى فرعون شد چنانچه خداوند فرموده پس تكبّر و سركشى كردند فرعون و لشگريانش در زمين بناحق و گمان كردند كه آنها بازگشت بحكم الهى نميكنند در روز حشر براى آنكه از شدّت جهل و نادانى تصوّر كردند كه خدائى نيست چون اگر بود ديده ميشد و يكسره منكر مبدء و معاد شدند چنانچه فعلاهم ماديّون دنيا ميگويند ما چيزيرا كه احساس نميكنيم تصديق نمى‌نمائيم و چون خدا محسوس نيست پس نيست و اين عزل نمودن اشرف موجودات و اول مخلوق الهى‌

جلد 4 صفحه 190

است از حكم فرمائى در دستگاه خلقت كه آن عقل است و حقّ بشر آنستكه در تمام امور خود اول بآن مراجعه نمايد چون حاكم على الاطلاق در مملكت وجود از طرف خداوند او است و باو حق شناخته ميشود و از باطل ممتاز مى‌گردد و باو ثواب داده و عقاب كرده مى‌شوند بندگان و خداوند آنها را باعمال ناشايسته خودشان گرفت و در رود نيل يا درياى قلزم انداخت مانند كسيكه مشت ريگى را بردارد و پرتاب نمايد در حقارت و خفّت و سهولت و همه غرق شدند چنانچه در سور سابقه گذشت و خداوند از آنها در كتاب خود معرّفى فرمود بغوايت و ضلالت و آنكه هر كس پيروى از آنها نمايد مستحق عقوبت و آتش جهنم است پس قرار داد آنها را مقتداى اهل ضلال و گمراهى باعلام از حالشان يا بآنكه قوّه نافرمانى بآنها داد و براى اعراضشان از ذكر بحال خودشان واگذار فرمود تا گمراه شدند و گمراه كردند مردم را باقوال و اعمالشان و خواندند آنها را بسوى آتش جهنم قولا و عملا و روز قيامت كسى نميتواند عذاب الهى را از آنها دفع نمايد يا تخفيفى در عذاب آنها دهد بنصرت يا شفاعت و غيرها در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ائمه در كتاب خدا دو نوعند يكى آنانكه خدا فرموده و قرار داديم ايشانرا امامان كه هدايت مينمايند بامر ما نه بامر مردم و مقدّم ميدارند امر و حكم خدا را بر امر و حكم مردم، ديگر آنانكه فرموده و قرار داديم آنها را امامان كه ميخوانند بسوى آتش و مقدم ميدارند امر و حكم خودشان را بر امر و حكم خدا و عمل ميكنند بهواى نفس خودشان بر خلاف فرموده او تعالى شأنه و خداوند بدرقه نموده است آنها را در دنيا بلعنت خود و بلعنت اهل ايمان آنها را بامر خدا و دورى از رحمت و حرمان از نعمت و روز قيامت از زشت رويان و تقبيح شدگانند و لا يرجعون بفتح ياء و كسر جيم نيز قرائت شده است و تكرار قصه حضرت موسى و فرعون در قرآن زيادتر از ساير انبياء شايد بملاحظه زيادى پيروان آنحضرت در عربستان و محبوبيّت او در آن اقوام و كثرت موجبات عبرت در آن حكايت باشد و اللّه اعلم.

جلد 4 صفحه 191

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ قال‌َ فِرعَون‌ُ يا أَيُّهَا المَلَأُ ما عَلِمت‌ُ لَكُم‌ مِن‌ إِله‌ٍ غَيرِي‌ فَأَوقِد لِي‌ يا هامان‌ُ عَلَي‌ الطِّين‌ِ فَاجعَل‌ لِي‌ صَرحاً لَعَلِّي‌ أَطَّلِع‌ُ إِلي‌ إِله‌ِ مُوسي‌ وَ إِنِّي‌ لَأَظُنُّه‌ُ مِن‌َ الكاذِبِين‌َ (38)

و ‌گفت‌ فرعون‌ باجزاء دولتي‌ و اشراف‌ حاضرين‌ ‌که‌ اي‌ گروه‌ اجزاء مملكت‌ ‌من‌ ‌براي‌ ‌شما‌ خدايي‌ ‌غير‌ ‌از‌ خودم‌ نميدانم‌ اي‌ هامان‌ بنا كن‌ ‌از‌ گل‌ ‌براي‌ ‌من‌ عمارتي‌ مرتفع‌ چندين‌ طبقه‌ بروم‌ شايد اطلاعي‌ پيدا كنم‌ ‌از‌ خداي‌ موسي‌ و بدرستي‌ ‌که‌ گمان‌ ميكنم‌ ‌که‌ موسي‌ ‌از‌ دروغگويان‌ ‌است‌ خدايي‌ ندارد.

ببينيد حماقت‌ و جهالت‌ ‌تا‌ چه‌ پايه‌ ‌است‌ چه‌ كساني‌ دعوي‌ خدايي‌ ميكنند ‌اگر‌ خداي‌‌-‌ موسي‌ ‌بر‌ فرض‌ ‌هم‌ يك‌ فرد انسان‌ ‌ يا ‌ جسم‌ ديگري‌ ‌باشد‌ و ‌در‌ آسمان‌ ‌باشد‌ ‌از‌ كجا تماس‌ ‌با‌ موسي‌ پيدا ميكند موسي‌ ‌که‌ ‌در‌ زمين‌ ‌بود‌ و ‌اگر‌ ‌در‌ زمين‌ ‌باشد‌ بايد ‌در‌ زمين‌ گردش‌ كرد و ‌بر‌ فرض‌ ‌در‌ آسمان‌ ‌باشد‌ صرح‌ تو كجا بآسمان‌ ميرسد و ‌بر‌ فرض‌ رسيدي‌ كدام‌ نقطه‌ آسمان‌ ‌است‌ ‌غير‌ ‌از‌ جهل‌ و حماقت‌ چيزي‌ نيست‌ ‌با‌ اينكه‌ خداوند تبارك‌ و ‌تعالي‌ مكان‌ ندارد چون‌ وجود صرف‌ ‌است‌ همه‌ جا هست‌ وَ نَحن‌ُ أَقرَب‌ُ إِلَيه‌ِ مِن‌ حَبل‌ِ الوَرِيدِ (ق‌ ‌آيه‌ 15).

وَ قال‌َ فِرعَون‌ُ يا أَيُّهَا المَلَأُ ملاء اشراف‌ و اعزه‌ و رؤساء قوم‌ و درباريان‌.

ما عَلِمت‌ُ لَكُم‌ مِن‌ إِله‌ٍ غَيرِي‌ ترسيد مبادا اينها ايمان‌ بموسي‌ آورند اولا ذهن‌ اينها

جلد 14 - صفحه 238

‌را‌ متوجه‌ ‌خود‌ كند نفي‌ اله‌ ‌غير‌ ‌از‌ ‌خود‌ نمود ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ خوبست‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ سرگرم‌ كند ‌گفت‌:

فَأَوقِد لِي‌ يا هامان‌ُ عَلَي‌ الطِّين‌ِ ‌که‌ ‌من‌ ميروم‌ بجنگ‌ خداي‌ موسي‌ ‌هر‌ جا ‌او‌ ‌را‌ پيدا كردم‌ ميكشم‌ ‌که‌ الهي‌ ‌غير‌ ‌از‌ ‌من‌ نباشد سپس‌ ‌براي‌ اينكه‌ نگويند چرا نكشتي‌ و پيدا نكردي‌ تعبير احتمال‌ بيان‌ كرد و ‌گفت‌:

لَعَلِّي‌ أَطَّلِع‌ُ إِلي‌ إِله‌ِ مُوسي‌ ‌بعد‌ اظهار كرد ‌که‌ ‌اينکه‌ زحمت‌ ‌من‌ ‌براي‌ راحتي‌ خيال‌ شماها ‌است‌ و الا:

وَ إِنِّي‌ لَأَظُنُّه‌ُ مِن‌َ الكاذِبِين‌َ ‌که‌ ‌اگر‌ نيافتم‌ معلوم‌ ميشود ‌که‌ نبوده‌ و موسي‌ دروغ‌ ميگفته‌:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 38)- در اینجا با نهمین صحنه از این تاریخ پر ماجرا و آموزنده مواجه می‌شویم.

آوازه پیروزی موسی (ع) بر ساحران و ایمان ساحران در سراسر مصر پیچید و موقعیت حکومت فرعونیان سخت به خطر افتاد باید افکار عمومی را به هر قیمتی که هست از این مسأله منحرف ساخت و یک سلسله مشغولیات ذهنی که بتواند مردم را اغفال و تحمیق کند فراهم ساخت.

فرعون در این زمینه به مشورت نشست، و در نتیجه فکرش به چیزی رسید که در این آیه آمده است: «فرعون گفت: ای جمعیت اشراف! من خدایی جز خودم برای شما سراغ ندارم»! (وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِی).

خدای زمینی مسلما منم! و اما خدای آسمان دلیلی بر وجود او در دست نیست، ولی من احتیاط را از دست نمی‌دهم و به تحقیق می‌پردازم! سپس رو به وزیرش هامان کرد گفت: «ای هامان! برایم آتشی بر گل بیفروز» و آجرهای محکمی بساز (فَأَوْقِدْ لِی یا هامانُ عَلَی الطِّینِ).

«و برای من برج بلندی ترتیب ده تا از خدای موسی خبر گیرم هر چند من گمان می‌کنم او از دروغگویان است»! (فَاجْعَلْ لِی صَرْحاً لَعَلِّی أَطَّلِعُ إِلی إِلهِ مُوسی وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ مِنَ الْکاذِبِینَ).

هنگامی که ساختمان به اتمام رسید، روزی فرعون با تشریفاتی به آنجا آمد، و شخصا از برج عظیم بالا رفت.

معروف است تیری به کمان گذاشت به آسمان پرتاب کرد تیر بر اثر اصابت به پرنده‌ای، و یا طبق توطئه قبلی خودش خون‌آلود بازگشت فرعون از آنجا پایین آمد و به مردم گفت: بروید و فکرتان راحت باشد خدای موسی را کشتم! حتما گروهی از ساده لوحان و مقلدان چشم و گوش بسته حکومت وقت این

ج3، ص463

خبر را باور کردند و در همه جا پخش نمودند، و از آن سر گرمی تازه‌ای برای اغفال مردم مصر ساختند.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏8، ص: 42

منابع